افق
هنگامی که در زندگی اوج میگیری روزی میــرسَد.
ماهیان از آشوب دریا به خدا شکایت کردند،دریا آرام شد ماهیان در تور صیاد گرفتار شدند.آشوب های زندگی حکمت خداست،از خدا دل آرام بخواهیم. ................................................................... از لبخندت برای تغییر دنیا استفاده کن،نگذار دنیا لبخندت را تغییر دهد. ................................................................... هرگز به کسی کاملا اعتماد نکن.آینه با تمام یکرنگی اش دست چپ و راست را به تو اشتباه نشان میدهد. نگاه ساکت باران به روی صورتم دزدانه میلغزد ولی باران نمیداند که من دریایی از دردم،به ظاهر گرچه میخندم ولی اندر سکوتی تلخ می گریم. اي آنکه در نگاهت حجمي زنور داري کي از مسير کوچه قصد عبور داري؟ چشم انتظار ماندم، تا بر شبم بتابي اي آنکه در حجابت درياي نور داري من غرق در گناهم، کي مي کني نگاهم؟ برعکس چشمهايم چشمي صبور داري از پرده ها برون شد، سوز نهاني ما کوک است ساز دلها، کي ميل شور داري؟ در خواب ديده بودم، يک شب فروغ رويت کي در سراي چشمم، قصد ظهور داري؟ لحظه ها را می گذرانیم تا به خوشبختی برسیم اما غافل از اینکه خوشبختی همین لحظه هاست همین لحظه هایی که می گذرانیم. قبل از پشیمونی قدر این لحظه هارو بدونید
دوستانت می فهمند تو چه کسی بودی
اما هنگامی که در زندگی، به زمین می خوری
آنوقت تو میفهمی که دوستانت چه کسانی بودند . . .
بـــی هیــــچ خَبـــَـــری.
بــا کولـــــه بــــآر تَنهـــاییـَم.
دَـر جـــاده هــای بـی انتهــــای ایـن دنیــای عَجیـــــب.
راه خــــواهم افتـــــاد.
مَـــن کـــه غَریبـــــم.
چـــه فَــــرقی دارد کجـــــای ایـــن دنیــــــا بـاشــــم.
همــه جــــای جهــــان تنهـــــایی بــــا مَـــن است ..
:ادامه مطلب:
کودکی شش ساله مادرش را بر روی تخت بیمارستان دید و دکترش گفت تا چند وقت دیگر زنده نمی ماند ...
کودک سوال کرد چند وقت دیگر ؟
دکتر گفت پاییز ...
بچه گفت پاییز یعنی چه روز ؟
دکتر گفت وقتیکه برگهای درختان می ریزد ...
بچه خانه آمد و نخ و سوزن برداشت، رفت تا تمام برگ های شهر را به درختان بدوزد ...
قالب جدید وبلاگ پیچك دات نت |